Monday, October 03, 2005

مارتین لوترکینگ

گویند: در قرن هیجده میلادی در اروپا اسقفها و کاردینالها به طرز زیرکانه ای از سادگی و اعتقاد مردم استفاده کرده و پول پارو می کرده اند. مردم در حضور اسقف به گناهانی (معیار گناه تاکنون نامشخص مانده است) که تا بحال مرتکب شده بودند اعتراف کرده و بر اساس معیار موجود، هزینه بخشش گناه را نقدن و حضورن می پرداخته و با پرونده ای سفید و قلبی آرام و مطمئن از کلیسا خارج می شده اند. البته در همان محل قطعاتی از سرزمین بهشت همراه با سند مکتوب از طرف کلیسا برای فروش به مردم عرضه می شده و مسلمن عقل سلیم افرادی که بدین شکل توبه می کرده اند حکم می کرده مکان خود در بهشت را هم تضمین کنند
کشیش جوانی از همین قوم ولی با قلبی پاک و فکری باز که با فلاسفه و متفکران آن دوران هم غریبه نبوده تصمیم به زیر سوال بردن این باور کور مردم می گیرد. با جیبی پر پول (پولها از کجا آمده، من نمی دانم ولی احتمالن از طرف همفکرانش بوده و حلال و حرامش هم به ما و اصل مطلب مربوط نمی شود)برای استغفار و خرید آمرزش نزد اسقف شرفیاب می شود. اسقف ابتدا با تعارف شروع می کند که گناهان کشیشان که گناه نیست و .... اما پس از اینکه می بیند طرف خیلی ساده است و می خواهد حتمن پول توی جیب کلیسا کند، گناهانش را می بخشد. همچنین بنا به تقاضای او و برخلاف بقیه مردم، تمام سرزمین جهنم را همراه با سند – البته به بهای بسیار پایین تر از بهشت- به کشیش می فروشند. کشیش داستان ما هم پس از رسیدن به شهر و دیار خود، به همگان اعلام می کند که آی مردم، تمام جهنم متعلق به من است و من اجازه ورود کسی را نخواهم داد. شما هم دیگر لازم نیست نزد کلیسا بروید و بدون آزار به همدیگر، آزاد زندگی کنید
کلاه سر کلیسا گذاشتن به این راحتی؟غیر ممکن است! حکومتهای محلی از طرف کلیسا تحریک به از بین بردن او می شوند و کشیش فراری هم توسط حاکم ایالت باواریا پناه داده می شود و در آنجا کلیسایی برپا می کند و به تبلیغ عقاید خود می پردازد. در این کیش و دین باور بر این بوده که انسانها آزاد،عاقل و مختار آفریده شده اند و ترس و اطاعت و فرمانبرداری و قیومیت هیچ فرد یا مرجعی پذیرفتنی نبوده است

آن کشیش همان مارتین لوترکینگ و کلیسایش، کلیسای لوترکینگ در نورنبرگ آلمان کنونی قرار دارد

پ.ن 1: مطلب بالا روایتی است از یک تفکر مذهبی اما معتقد به ارزش والای فکر و اندیشه انسانی بدون تاثیرپذیری و ترس از مرجعی با شخصیتی حقیقی یا حقوقی. قضاوت با خودتان

پ.ن 2: مطلب بالا روایتی شفاهی گونه از یک واقعیت تاریخی است که احتمال خطای جزیی مکانی و زمانی وجود دارد. اگر مستندی جهت تصحیح یا تایید دارید، از طرح آن بسیار استقبال مینمایم


|

<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Blogroll Me!

PageRank