Wednesday, November 30, 2005

اندر احوال باد

باد هم مثل همه نعمتهای دیگر خداوند باریتعالی خوب است. باد یکی از منابع انرژی پاک محسوب می شود و توربینهای بادی تولید برق در منجیل، آسیابهای بادی در داستانهای قدیمی،بادبادکی که بچه ها با کاغذ رنگی و سریش و چوب نی (حصیر) درست می کنند نه آن حاضر و آماده ها که سوسولها دارند و خیلی چیزهای دیگر با باد به حرکت در می آیند. در قدیم که سوختهای فسیلی و صلح آمیز نبود تمام کشتیها بادبانی بودند ولی حالا فقط در قایقهای تفریحی_ افرادی که ساکن در طبقه مرفه و بی درد هستند استفاده می شود
وقتی باد می وزد آلودگی هوای شهر تهران که پایتخت کشور اسلامی ایران و یکی از ده شهر آلوده کره خاکی و یکی از گرانترین و پر ریسک ترین شهر های دنیا برای زندگی ست، را اندکی کاهش می دهد و بنابراین باد خیلی چیز خوبی است
با تمام این خوبیها به نظر ما و دیگر علما، باد بعضی وقتها هم خیلی بد است. مثلن وقتی روی هم روی هم و تند تند غذا می خوریم که زود برویم سراغ بازیمان یا هله هوله می خوریم و دلمان به قار و قور می افتد، بادی در دلمان به حرکت در می آید و هی می چرخد ولی نمی تواند بیرون بیاید و باعث دل درد می شود. بیخود نیست وقتی ما نمی دانیم چکار می خواهیم بکنیم و دور خودمان می چرخیم، بابای ما به ما می گوید مگر گوز پیچ شده ای؟ در چنین حالاتی به زمین و زمان لعنت می فرستیم اما تا همین باد لعنتی راه خودش را به هزار سلام و صلوات پیدا نمود و بیرون آمد، لحظه بسیار مفرحی است و هر چند که بابا مامانمان پیف و پوف کنند و فحشمان بدهند و بگویند بی ادب،باز ما به این نتیجه می رسیم که باد چیز بسیار خوبی است. تازه این که چیزی نیست و ما اصلن فکر نمی کردیم خانم هایی با اسم های به این قشنگی در خارج اینقدر بی تربیت باشند که با بادشان شهری را به هم بریزند و روی دست ما و خواهر ما بلند شوند
تازگیها بابایمان شبها که از سر کار می آید مرتب می گوید "مردم را از هر طرف باد بدی بادش میدن". البته من می فهمم بابایمان چه می گوید. اگر کسی برای من باد بدهد، من هم برای لجبازی با او حتمن برایش باد می دهم و تازه چند تا از دوستان ما هستند که هر وقت دور هم هستند مسابقه باد می گذارند و می شمارند ببینند کی از همه بیشتر باد می دهد تا برای برنده بستنی بخرند. لابد وقتی اینها بزرگ شوند بابایمان می گوید حزب باد هستند
بعضی از آدم بزرگها در مهمانی باد در می کنند ولی توی سر بچه شان می زنند و او را دعوا می کنند و البته این خیلی نامردی است و اگر مثل ما زرنگ باشند می فهمند که کی دروغ می گوید زیرا هر کسی بوی خودش را داردامشب هوا سرد است و ما خوراک لوبیا خورده ایم و باد شدیدی می وزد و هوهو می کند و دوباره این باد در شکم ما راهش را پیدا نمیکند و من خوابم نمی برد. خوش به حال بابایمان که الان از آن اتاق صدایش را شنیدم که راحت شد. حتمن او هم نمی توانسته بخوابد ولی الان خوب خواهد خوابید. دعا میکنم که من هم بزودی راحت شده و بتوانم بخوابم. اصلن دعا می کنم که همه مردم کشور عزیزم هم راحت بشوند و بتوانند از این به بعد سر راحت بر بالین بگذارند


|

<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Blogroll Me!

PageRank