Saturday, December 24, 2005

یک وبلاگ و اینهمه سرو صدا؟

خبر طراحی وبلاگی برای آقای خاتمی (رییس جمهور پیشین) را هفته پیش، ابتدا در وبلاگ کافه ناصری خواندم و سپس جسته گریخته در وبلاگ های دیگر دوستان. تا همین امروز هم اصلن دلم نمی خواست به آن سر بزنم اما نوشته ها پیرامون آقای خاتمی آنقدر زیاد و مختلف و حرف های نگفته از طرف ما به ایشان و طبق قول های متعدد ایشان، به ما آنقدر فراوان هست که بالاخره تحریک شدم روی خاتمی آنلاین
کلیک کنم ببینم چه تغییری بوجود آمده است در ایشان و ما! متنی بود از ایشان و به دنبال آن تعداد زیادی کامنت. خواندن متن مرا مجبور کرد چیزکی بنویسم
متن کوتاه بود ولی مرا به یاد کلیه حرف ها و وعده ها و سخنرانی های هشت سال ریاست جمهوری ایشان انداخت. هیچگاه کسی را به رای دادن تشویق نکرده ام اما دوبار بنا به آنچه که تحلیل می کردم درست است؛ یعنی تغییرات آرام ِ تلویحن وعده داده شده به خاتمی رای دادم. اگر چه مانند خیلی ها دلهره ام بیشتر از کسانی بود که با چشم بسته و بدون تفکر نفی یا تاییدش می کردند. دلهره از اینکه آیا این فرد می تواند به گفته ها و وعده هایش که در طول این مدت کسی از داخل حکومت بر زبان نیاورده بود عمل کند یا خیر. البته منکر تغییرات رخ داده در جامعه نیستم و پشیمان هم نیستم که رای داده ام زیرا به نظر من بایستی این مرحله هم طی میشد تا آخرین تجربه ملت ایران برای اعتماد و شرکت در یک حرکت باصطلاح دموکراتیک در تعیین سرنوشت خودمان هم نتایجش را نشان دهد ( البته برای عده ای شاید انتخابات اخیر آخرین تجربه بود و شاید هم بعدیها!!). اگر چه نوع پوشش به هیچ وجه نمی تواند بر چیزی دلالت کند اما بعضی پوشش ها و از جمله پوشش آقای خاتمی نشانه سمبلیکی از اعتقاداتی است که نشان می دهد نمی تواند خارج از آن چارچوب و حتا به خواست و پشتوانه بیست میلیون رای عمل کند. شخصیت فردی و علمی ایشان به کنار ( من از نزدیک با ایشان آشنایی ندارم ولی شنیده ام.) ، پذیرش این مسؤولیت با همه قول و قرار ها و وعده ها در دور اول و پیمان برای ادامه آن و بهتر عمل کردن در دور دوم ریاست جمهوری جای سوالات بسیاری دارد که تاکنون جواب داده نشده و شاید عده ای امید بیهوده داشته باشند شاید در این محیط که بعضی ها نگفته هایشان را بیان می کنند، پاسخ داده شود. امیدوارم


اما روی سخن من با کسانی است که طبق عادت ما ایرانیان دوست داریم پشت سر کسی قرار گرفته و بالا ببریمش و بزرگش کنیم. همان موقع که هنوز خیلی مسایل و اتفاقات و عمل ها و عکس العمل ها را ندیده و سرشار از امید بودیم و حالا که خیلی چیزها به چشم دیده و حس کرده ایم که جای خود
دوستان دیگری هم در اینباره گفته اند، بخوانید ساحل افتاده
سرزمین آفتاب
عبدالقادر بلوچ
نیک آهنگ کوثر
هنوز
کافه ناصری
زن نوشت
آونگ خاطره های ما
خورشید خانوم


|

<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Blogroll Me!

PageRank