Wednesday, April 19, 2006
قصه های من و مانی 15
مانی از کِرِم مالی شدن خوشش نمیآد. من با انگشت اشارهُ کِرِمی به دنبالش: مانی بیا از این کِرِم های بادومی بهت بمالم
مانی اول فرار می کنه ولی بعد می ایسته و میگه: کَلک نزن، این کِرِم ِ نارگیلیه
بوی نارگیل که هیچ، یه عکس گنده نارگیل هم روی جعبه خودنمایی میکرد و من تا حالا فکر می کردم بادام است
مانی اول فرار می کنه ولی بعد می ایسته و میگه: کَلک نزن، این کِرِم ِ نارگیلیه
بوی نارگیل که هیچ، یه عکس گنده نارگیل هم روی جعبه خودنمایی میکرد و من تا حالا فکر می کردم بادام است