Sunday, May 14, 2006

گفته بودم من خیلی خوشحالم؟

خدایا من فقط این را برای تو می نویسم. حالت چطور است؟ آیا می دانی من چقدر خوشحالم؟ البته که می دانی؛ از خوشحالی است که من سرم را به دیوار می کوبم. چه چیزی غیر از خوشحال بودن بی حد و حصر، مرا وادار می کند حلقوم هموطن عزیزم را در خیابان بجوم و فحش خواهر و مادر محترم بدهم. من با خوشحالی در خیابان حرکت کرده و به هیچ ماشینی راه نمی دهم و هنگام چاپلوسی برای رییس، زیرآب همکارم را به راحتی آب خوردن می زنم. بله من خوشحال هستم و خوشحالی ام را به خانه می برم و با خانواده ام قسمت می کنم، برای همین است که زیر گوش فرزند دلبندم قرمز شده و پای چشم همسر عزیزم کبود و کبودی چشم من ناشی از خوشحالی همسایه بی همه چیز محترممان است. آخ که چقدر خوشحالم. خوشحال تر از ما هم آفریده ای؟


|

<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Blogroll Me!

PageRank