Sunday, September 24, 2006

بی عنوان

همکاری داریم حدود ده سالی از من بزرگتر. در سلسله مباحث بین ناهار و بعد از آن؛ گفت ما (همکارم و همسرش) هر هفته سه شنبه شب ها زوجی و بدون بچه ها می رویم کافی شاپ و خلاصه کلن اون شب دوتایی با هم هستیم. البته قبلش هم یک شاخه گل می خرم و می روم خانه و همان شب به سلیقه و در حضور خودش هدیه ای برایش می خرم. چند روزبعد در ادامه همان سلسله مباحث ناهاری گفت شب های جمعه هم با بچه ها می رویم بیرون به گشت و گذار و شام ِ بیرون. و روزی دیگر در همان مباحث بیان کرد که هر سال، سالروزعروسی شان را جشن می گیرند و خانم شان لباس زمان عروسی شان را برتن می کنند و و
خلاصه؛ بقیه همکاران را نمی دانم ولی من احساس کردم همکارمان با توجه به اینکه بیشترین اضافه کاری را دارد و تا هفت شب شرکت است و بعد از آن با دو شرکت دیگر هم همکاری می کند، برخلاف ظاهرش چقدر رمانتیک عمل می کند و من با اینکه سعی می کنم، ولی خیلی از زندگی و لذت با هم بودن دور افتاده ام. چقدر اُمُل بوده ام تا بحال که فقط گل می خریده ام.خلاصه تکانی به خودمان دادیم و با عزمی جزم دوباره پایمان به سینما و تاتر گشوده شد و هر چهارشنبه شب مانی را قال می گذاریم و با هم هستیم
اما همکارمان غیر از مقطع زمانی آن سلسله مباحث، مرتب از همسرش و کلن نسل خانم ها شکایت دارد که نمی فهمند و مستبد هستند و..... نمی دانم کدام روی قضیه ایشان صحیح است ولی برای ما که مفید بود. در هر مقطعی باید قسمتی از زندگی متعلق به خود ِ خود باشد. مهم نیست برای تنها بودن یا با هم بودن، مهم آن است که حس کنی متعلق به خود ِ خودت است


در مورد بلاگ رولینگ مشکل همچنان باقی است. نشانه موس را که روی بعضی از لینک ها می برم، تاریخ به روز شدن آنها را نشان نمی دهد در حالیکه برای بعضی لینک ها تا یک ماه قبل را هم نشان می دهد


فتوبلاگ بابک به روز شد. آدرس؛ همین بغل

|

<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Blogroll Me!

PageRank