Saturday, May 05, 2007
قصه های من و مانی
من و مانی تو اتاق خواب رو تخت داریم بازی می کنیم . ندا از توی به مانی میگه بیا یه چیزی بخور، دیه روزه هیچی نخوردی. ببین اینا هم تو تلویزیون داره غذا می خورن
مانی: آره ولی اونا غذاشون مثل ما نیست که با ما فرق داره
من: تو که اینجایی نمی بینی اونا توی تلویزین دارن چی می خورن
مانی: ولی میدونم. دارن ماکارونی پیچ پیچی می خورن